I was dead
I came alive
I once wept
Now I smile
You have lit the fire
I have come alive
Lift me ever higher
I have come alive
I was sane
You drove me mad
You put chains
On my hands
You have lit the fire
I have come alive
Lift me ever higher
I have come alive
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا
جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا
زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نهای
لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم
سلسله بندنده شدم
سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نه ای
رو که از این دست نهای
رفتم و سرمست شدم
وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نهای
در طرب آغشته نهای
پیش رخ زنده کنش
کشته و افکنده شدم
کشته و افکنده شدم
گفت که تو زیرککی
مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم
وز همه برکنده شدم
گفت که تو شمع شدی
قبله این جمع شدی
جمع نیم شمع نیم
دود پراکنده شدم
دود پراکنده شدم
دود پراکنده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
گفت که شیخی و سری
پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم
امر تو را بنده شدم
امر تو را بنده شدم
Gözüm toktur benim,
canım pektir benim
Aslan gibi ödüm var,
parlayan Zühre’yim
Dedi değilsin sen divane,
lâyık değilsin bu eve
Gittim divane oldum,
bağlandım zincirlere
Bir ölüydüm canla doldum;
ağlar idim gülüş oldum
Aşk devleti gelince ben,
sonsuzluk devleti buldum
Bir ölüydüm canla doldum;
ağlar idim gülüş oldum
Aşk devleti gelince ben,
sonsuzluk devleti buldum
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
گفت که با بال و پری
من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش
بیپر و پرکنده شدم
گفت مرا دولت نو
راه مرو رنجه مشو
زانک من از لطف و کرم
سوی تو آینده شدم
سوی تو آینده شدم
گفت مرا عشق کهن
از بر ما نقل مکن
گفتم آری نکنم
ساکن و باشنده شدم
چشمه خورشید تویی
سایه گه بید منم
چونک زدی بر سر من
پست و گدازنده شدم
تابش جان یافت دلم
وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم
دشمن این ژنده شدم
صورت جان وقت سحر
لاف همیزد ز بطر
بنده و خربنده بدم
شاه و خداونده شدم
شاه و خداونده شدم
شاه و خداونده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
شکر کند کاغذ تو
از شکر بیحد تو
کآمد او در بر من
با وی ماننده شدم
شکر کند خاک دژم
از فلک و چرخ به خم
کز نظر وگردش او
نورپذیرنده شدم
نورپذیرنده شدم
شکر کند چرخ فلک
از ملک (و) ملک و ملک
کز کرم و بخشش او
روشن بخشنده شدم
شکر کند عارف حق
کز همه بردیم سبق
بر زبر هفت طبق
اختر رخشنده شدم
اختر رخشنده شدم
زهره بدم ماه شدم
چرخ دو صد تاه شدم
زهره بدم ماه شدم
چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم ز کنون
یوسف زاینده شدم
از توام ای شهره قمر
در من و در خود بنگر
کز اثر خنده تو
گلشن خندنده شدم
باش چو شطرنج روان
خامش و خود جمله زبان
کز رخ آن شاه جهان
فرخ و فرخنده شدم
فرخ و فرخنده شدم
فرخ و فرخنده شدم
مرده بدم زنده شدم
گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
Bir ölüydüm canla doldum;
ağlar idim gülüş oldum
Aşk devleti gelince ben,
sonsuzluk devleti buldum
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
دولت عشق آمد و من
دولت پاینده شدم
دولت پاینده شدم
دولت پاینده شدم